5- مهمترین نتایج نگرش ی- اجتماعی به جنگو ادراک تقدّم امر اجتماعی بر امر نظامی و راهبردی، حداقل در دو موضوع قابل مشاهدهاست: نخست اینکه؛ ساماندهی شاکله قدرت دفاعی و تهاجمی کشور، متکی به نیروهایمردمی و استفاده از روشهای غیرمرسوم در طراحی عملیاتهای نظامی صورت گرفت و ازاین طریق بن بست نظامی در جنگ برای آزادسازی مناطق اشغالی شکسته شد. دیگر اینکه؛در انتخاب گزینه راهبردی ایران برای حل همزمان دو مسئله شامل؛ اشغال و بیثباتیی، بجای تمرکز بر حل مسئله اشغال، در اولویت نخست مقابله با بیثباتی ی درداخل کشور در اولویت قرار گرفت و سپس بر اثر تحولات ی و اجتماعی در کشور،زمینههای تحول نظامی با جذب و سازماندهی نیروهای مردمی، همراه با انسجام درساختار ی کشور فراهم شد.
6- برابر این توضیح، در واقع تحول اساسی در حوزه نظامی، در امتدادتحولات ی- اجتماعی منجر به شکلگیری تفکر و شاکله قدرت نظامی در ایران شد کهمهمترین نتیجه آن، ادراک از مسئله قدرت و روش بکارگیری آن برای غلبه بر چالشهایحاصل از اشغال سرزمین بود. این موضوع در عین حال منجر به پیدایش وضعیت دیگری شد کهمنطق ادامه جنگ در خاک عراق را شکل داد. به این معنا که با ادراک از مسئله قدرت ونتیجه بکارگیری آن که منجر به آزادسازی مناطق اشغالی شد، منطق استفاده از قدرتنظامی برای پیشبرد اهداف انقلاب، با سقوط صدام شکل گرفت. این هدفگذاری و تصمیمگیریدر مورد جنگ، بیش از آنکه بر پایه شناخت وجه ابزاری جنگ، در نسبت میان قدرت نظامیبا اهداف ی باشد، در تداوم ادراک از ماهیت دفاعی جنگ علیه انقلاب و کشور بودکه تحت تأثیر نگرش ی و اجتماعی به جنگ شکل گرفته بود.
7- ادراک از مسئله جنگ، با تقدم ادراک از مفهوم دفاع، در چارچوب امر یو اجتماعی پس از پیروزی انقلاب، به جای فهم از جنگ بعنوان یک مسئله استراتژیک ومخاطرهآمیز علیه موجودیت، هویت و موقعیت ی، زمینه های تصمیم گیری برایاستفاده از قدرت نظامی، بمنظور تامین اهداف انقلاب با تاکید بر سقوط صدام را ایجادکرد. برابر این توضیح، جنگ فرسایشی در خاک عراق به مدت شش سال، حاصل عدم ادراک ازوجه ابزاری جنگ و پیوستگی آن با امر ی و استفاده از مذاکره ی و دیپلماسیبرای پایان دادن به جنگ بود. در این مرحله با ظهور واقعیّات جدید برای دستیابی بهپیروزی سرنوشت ساز و تأمین منابع و تجهیزات مورد نیاز که موازنه جنگ را بصورتتدریجی به سود عراق تغییر داده بود، ادراک جدیدی از مفهوم جنگ و قدرت نظامی ایجاد شدکه بازتاب آن را در انتخاب استراتژی تصرف یک منطقه و پایان دادن به جنگ از سویمرحوم آقای هاشمی، همچنین شکلدهی دیپلماسی پنهان برای دریافت سلاح و حذف صدام،تحت عنوان ماجرای مک فارلین، می توان مشاهده کرد.
نتیجه گیری
فرآیند تحولات تاریخی جنگ ونحوه پایان آن، در واقع ناظر بر دلایل مغفول واقع شدن مفهوم جنگ بعنوان یک مسئلهاستراتژیک و قرار گرفتن آن در ذیل مفهوم دفاع مقدس» و مناقشه درباره رخدادهایی- نظامی جنگ است. با این وجود که توضیح و نتیجه گیری یاد شده، بیشتر بررسیتاریخی درباره مفهوم جنگ و نسبت آن با دفاع مقدس است، اما باید پذیرفت که آنچه پیشروی ایران در برابر آمریکا و اسرائیل قرار دارد، مسئله جنگ است. به این اعتبار،مسئله جنگ آینده را در چارچوب مفهوم دفاع مقدس که در جنگ با عراق تجربه شده است،نمی توان ادراک کرد. در واقع برای تبیین تجربه جنگ با عراق که به معنای رفتار فردیو جمعی جامعه ایران در برابر دشمن است، و نسبت آن با نیازهای جنگ آینده ودستیابی به بازدارندگی دفاعی و تهاجمی در برابر تهدیدات نظامی آمریکا و اسرائیل،باید ادراک از مفهوم جنگ را جایگزین مفهوم دفاع مقدس کرد تا در آینده دفاع دربرابر آن ادراک و امکان پذیر شود.
تأملی بر تحول در مفهوم و مصداق جنگ – بخش اول
جنگ ,ادراک ,ی ,نظامی ,مسئله ,مفهوم ,ادراک از ,جنگ و ,ی و ,استفاده از ,در برابر ,آزادسازی مناطق اشغالی
درباره این سایت