پیش از این، نقد تاریخ نگاری جنگ را به دلیل رویکرد، روش و موضوعات،دستمایه یادداشت های متفاوتی قرار دادم که در سایت منتشر شده است. به نظرم نگارشمجموعه پنج جلدی پرسش های اساسی جنگ»، نقش مهمی در شکلگیری تفکر انتقادی بهتاریخ نگاری جنگ داشت. به صورت تدریجی واقعه نگاری جنگ» در ذهنیتی که داشتم و روشنقلی و مستند، جای خود را به مسئله جنگ» بعنوان یک مسئله استراتژیک داد. همچنیننقد تاریخ نگاری هم به نقد روششناسی مفهوم جنگ داد. فصل دوم کتاب تجزیه و تحلیلجنگ؛ پیش درآمدی بر یک نظریه» به همین موضوع اختصاص دارد.
اکنون به نتیجه رسیده ام که تاریخ نگاری جنگ در حال تغییر است و یاحداقل در معرض تغییر قرار گرفته است. بنابراین رویکرد و روش پیشین در نقد تاریخنگاری، نیاز به بازبینی دارد.
در گذشته با مفروض گرفتن شاکله اساسی جنگ، برای نقد آن پیشنهادهاییداشتم، اما اکنون با طرح پرسش ها و مسایل جدید، به نظرم مفروضات اساسی یاد شده درحال تغییر است. این موضوع به نظرم با تشییع شهدای غواصِ عملیات کربلای چهار وواکنش به نظرات فرمانده اسبق سپاه درباره غافلگیری در کربلای چهار، آغاز شد و در سایرزمینه ها گسترش پیدا کرده است. اگر این برداشت صحیح باشد، مسئله این است که؛ کدام رویکرد و روش های کنونی به تجربه جنگ، بیانگرتغییر در تفکر تاریخی است و چگونه باید با صورتبندی جدید از رخدادها و تحولاتجنگ، به استقبال وضعیت کنونی رفت؟
تأملی بر تحول در مفهوم و مصداق جنگ – بخش اول
تاریخ ,نقد ,نگاری ,روش ,جنگ ,تغییر ,تاریخ نگاری ,نگاری جنگ ,نقد تاریخ ,به نظرم ,و روش
درباره این سایت