جناب آقای درودیان؛ آنچه نوشته بودید به اجزایی تفکیک کردم تا بهتردریابم مسئله چیست. بهتر است بدانید در این تفکیک و جابجایی، چیزی از آن خودننوشتهام و به متن شما وفادار باقی ماندهام:
مسئله چیست؟
تلاشهای همزمان فرماندهان و پژوهشگران برای روایت جنگ، تاکنون کمکچندانی به رفع ابهامات و پاسخگویی به پرسشهای موجود نکرده است.
پرسشهای اصلی
1- وجوه مشترک و متفاوت روایت فرماندهان و پژوهشگران از وقایع جنگایران و عراق کداماند؟
2- ما بیشتر به کدام روایت از جنگ نیاز داریم؟
مُسلَّمات بحث
1- وجود اجماع میان فرماندهان جنگ و پژوهشگران بر سر موضوعاتی چوندفاعیبودن جنگ ایران در برابر عراق، نقش مردم در این دفاع و حمایتهایجهانی همهجانبه از عراق.
2- وجود مناقشه میان فرماندهان جنگ و پژوهشگران بر سر دلایل ی وتاریخی دفاع ایران و عراق و چگونگی آن.
3- وجود تمایز و تفاوت میان روایت پژوهشگران و روایت فرماندهان ومسئولان که این خود به پیدایی رویکردها و روشهای متکثر یا تفاوت رویکردی- روشیانجامیده است.
گزارههای قابل به اشتراکگذاری برای نقد و نظر و اثبات و رد
1- به نظر میرسد، روایت پژوهشگران از جنگ بیشتر روایتی تاریخی وی با، دستکم، چهار ویژگی باشد: الف- برآمدهی نگاه بیرونی به جنگ، ب- فارغ ازپذیرش مسئولیت اقدامات انجامشده در زمان جنگ، ج- تابع دادههای موجود در منابع مختلف،و د- تا اندازهای مشاهدهای.
2- به نظر میرسد، روایت تاریخی و ی پژوهشگران، عطف به چهار ویژگیفوق، نتواند به پرسشها و ابهامها دربارهی موضوعات مناقشهبرانگیز جنگ پاسخ دهدیا مرجعیت لازم برای پاسخگویی در این زمینه را داشته باشد، هرچند موجب شکلگیریتلاشهای هدفمندی در جهت توصیف و تبیین رخدادهای جنگ و تحولات آن و نیز وضوحواقعیات تاریخی شده و میشود.
3- به نظر میرسد، روایتفرماندهان و مسئولان به پنج دلیل قابلیت داشته باشد که جهتگیری پژوهشی پژوهشگرانرا تعیین و اصلاح نماید: الف - مُنضمبودن به تجربهی حضوری و مواجههی مستقیم با جنگدر مکانهای مختلف وقوع این واقعه، ب – متأثربودن از نقشها و مسئولیتهای متفاوتفردی و سازمانی که فرماندهان در زمان جنگ برعهده داشتهاند، ج - توانایی تبیینوقایع تاریخی، د - توانایی رفع ابهامات دربارهی اهداف مستتر در ورای تصمیمگیریهاو اقدامات اتخاذشده و چگونگی انجام و اجرای آنها در زمان جنگ، ه- توانایی برجستهسازیدرسهای مکنون در درون وقایع و بهرهگیری از آنها برای هرگونه تصمیمگیری و اقدامدر حال و آینده.
4- به نظر میرسد، غلبهی روایت تاریخی و ی پژوهشگران بر تفکر وگفتار و نوشتار فرماندهان یا تأثیرپذیری آنها از روش پژوهشگران، مانع از شکلگیریگفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهی جنگ شود.
در شکل فعلی میتوان دریافت چقدر نکات مبهم در این طرح بحث وجود داردکه باید آنها را وضوح ببخشید. برای مثال:
1ـ به وجود اجماع دربارهی آن سه گزاره تردید دارم. دستکم خودم، درمقام یکی از پژوهشگران جنگ، همچنان دربارهی مصادره به مطلوب کردن معنای جنگ دفاعیبه نفع دفاعیخواندن یکسرهی جنگ هشتساله مردّدم.
2ـ پژوهشگران جنگ را چندان جامعهای یکدست و بیفراز و فرود گرفتهایدکه گویی با جامعهی پژوهشی یکدستی روبرو باشیم. حال آنکه اینطور نیست. این جامعهنیاز به تعریف دقیق و روشن دارد. همین الان در طیف گستردهی پژوهشگران جنگ، شیرعلینیاهست، من هم هستم، کمری هم، شاکری هم، سنگری هم، شما هم، آتشیپور و شیخزادههم، و پرشمار زید و عمرها. ما پژوهشگرانادبی، هنری، تاریخی، ی، دینی، حقوقی، روانشناسی، مردمشناسی، جامعهشناسی،زبانشناسی، روششناسی، و . جنگ داریم که ااماً روایتشان از جنگ، ی وتاریخی نیست. پس من بهدرستی درنمییابم شما از کدام اجتماع پژوهشگران صحبت میکنید.
3ـ نظیر اشکال فوق دربارهی فرماندهان و مسئولان نیز صادق است. اینهاهم جامعهی همگن و یکپارچهای نیستند که اگر شما بفرمایید روایت فرماندهان ومسئولان»، منِ مخاطب بیدرنگ دریابم از کدام اجتماع سخن میگویید.
4ـ در این متن باردیگر همان درودیان دههی هشتاد را دیدم که در دفترخیابان رشت، بحث از روایت اولیه و اصیل (بیواسطه، حضوری، مستقیم) و روایتهایثانوی (دست به دست شده، سینه به سینه، غیرحضوری و غیرمستقیم، کماعتبار و دارایاصالت مشکوک و مشروط) میکرد و نگران تحریف روایت اصیل بود.
5ـ نمیتوانم دریابم چرا کاوشها و بررسیهای دقیق کتابخانهای»،میدانی»، اسنادی»، منطقاً نتوانند به مصاف عناصری چون حضور» درواقعه، ایفای نقش مؤثر» و عهدهداری مسئولیت» در آن واقعه بروند و با آنها درزمینهی روایت واقعه هماوردی کنند.
6ـ چه دلیل/ دلایل قانعکنندهای برای دادن دو امتیاز تعیینکنندگی» و اصلاح» بهفرماندهان و مسئولان وجود دارد و چرا آنها باید مُعیِّن» و مُصلح» پژوهشگران درروایت جنگ باشند؟
7ـ به گمانم مسئلهی شما در این یادداشت کاملاً متأثر باشد از مأموریتپژوهشیای که ارادهشده یا ناشده برای خود تعریف کردهاید و من شخصاً از آن بهجستوجوی امر متعالی» تعبیر میکنم؛ مأموریتی که موجب شده مسئلهتان همواره حولیافتن ترین»ها دور بزند: اساسیترین پرسشها، اساسیترین موضوعات، اساسیترینمسئلهها، راهبردیترین گزینهها، اصیلترین روایتها، حیاتیترین نیازها، بهروزتریندرسها و عبرتها، و . .
8ـ به نظرم جستوجوی امر متعالی» اشکالی را متوجه مسئلهی پژوهشنکند. شما میتوانید این مسئله را طرح کنید که چرا تلاشهای همزمان فرماندهان وپژوهشگران برای روایت جنگ، تاکنون کمک چندانی به رفع ابهامات و پاسخگویی به پرسشهایموجود نکرده است؟». اما چنین جستوجویی، با حاکمکردن منطق یا»ی تمایزگذار به جایواو» عطفدهنده و متحدساز، منطق هدف از تفکر دربارهی مسئله را قویاً از خودمتأثر میسازد. براساس تفکر متأثر از منطق یا»ی تمایزگذار، هدف (برابر آنچه درمقالهی شما آمده) عبارت است از تعیین گفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهیجنگ». بدیهی است چنین هدفی، منطق انتخابمسیر بحث را هم متأثر کند. برای مثال، به عنوان مطلب خود دقت کنید: کدام روایت ازجنگ؛ روایت فرماندهان یا روایت پژوهشگران؟». همچنین منطق طرح پرسشها را هم تحتتأثیرقرار دهد. دربارهی پرسش دوم خود درنگ کنید: ما بیشتر به کدام روایت از جنگ نیازداریم؟». افزون بر این هر دو، بر منطق استدلالها یا اقامهی براهین سایه افکند:روایت فرماندهان و مسئولان به پنج دلیل قابلیت دارد که جهتگیری پژوهشی پژهشگرانرا تعیین و اصلاح نماید:
الف - مُنضمبودن به تجربهی حضوری و مواجههی مستقیم با جنگ در مکانهایمختلف وقوع این واقعه،
ب- متأثربودن از نقشها و مسئولیتهای متفاوت فردی و سازمانی کهفرماندهان در زمان جنگ برعهده داشتهاند،
ج - توانایی تبیین وقایع تاریخی،
د - توانایی رفع ابهامات دربارهی اهداف مستتر در ورای تصمیمگیریهاو اقدامات اتخاذشده و چگونگی انجام و اجرای آنها در زمان جنگ،
هـ- توانایی برجستهسازی درسهای مکنون در درون وقایع و بهرهگیری ازآنها برای هرگونه تصمیمگیری و اقدام در حال و آینده».
و در پایان منطق نتیجهگیری را نیز بینصیب نگذارد: غلبهی روایتتاریخی و ی پژوهشگران بر تفکر و گفتار و نوشتار فرماندهان یا تأثیرپذیری آنهااز روش پژوهشگران، مانع از شکلگیری گفتمان پاسخگو و مسئولیتپذیر در حوزهی جنگمیشود».
9- مراد از این درازگویی این است که جستوجوی امر متعالی» بهعنوانیک دغدغهی شخصی و در ساحت زندگی فردی مشکلی ایجاد نمیکند، که سهل است، موجب گذارو گذر از بسیار موانع است. اما امر متعالی» هرگز نمیتواند عهدهدار مدیریت بحثهایحوزهی روایی جنگ ایران و عراق باشد، به سبب آنکه نفس این جستوجو و هدفی که برایخود قائل است؛ یعنی پاسخگویی و مسئولیتپذیری»، تعیینکنندگی و اصلاح»، اساساًغیرساز و به حاشیهران است.
تأملی بر تحول در مفهوم و مصداق جنگ – بخش اول
جنگ ,روایت ,فرماندهان ,پژوهشگران ,جنگ، ,دربارهی ,فرماندهان و ,در این ,و مسئولان ,در زمان ,و پژوهشگران ,توانایی برجستهسازی درسهای ,برجستهسازی درسهای مکنون ,برای هرگونه تصمیمگیری ,شکلگیری گفتمان پاسخگو
درباره این سایت